میگه دلم خیلی گرفته...
میگم طبیعیه دلا همه الان گرفته...
میگه اخه بد جوری گرفته، بدجوری ها، از اونایی که هیچ جوره باز نمیشه...
میگم خوب بازم طبیعیه عزیزم، ما عادت کردیم به نبودنش بایدم دلمون بگیره، ب باشد خدا......
سال ها بود توی گوشمان هی زمزمه میکردند غریب الغربا...هیچ وقت نمیفهمیدم یعنی چه...میگفتم امام رئوفم شما که این همه زائر و عاشق و مخلص دارید آقا؟...شما دیگر چرا غریب الغربا هستید؟...
امروز صبح که لح باشد خدا......
دو روز دیگر یازده فرودین تولد یار هست و من هنوز هیچ کار نکردم و نخواهم کرد از چند ماه پیش میگفتم برای تولدش کافی شاپ هماهنگ میکنم، بعد با خودم مینشستم هی به این فکر میکردم شوگر پاتوق همیشگیمان را باشد خدا......